شرایط بد اقتصاد ایران و تاثیری که تحریمهای ایالات متحده در رقم خوردن این وضعیت داشته، باعث شده تا برخی تحلیلگران، جریانات سیاسی و به تبع آن قشر متوسط جامعه این امید را داشته باشند تا با روی کار آمدن جو بایدن دموکرات و احیای برجام در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۰، تحریمها برداشته شده و اقتصاد در تنگنا قرار گرفته ایران فرصت تنفس پیدا کند. این گزاره انتزاعی تا ماههای گذشته تا حدی قابل پذیرش بود و شاید این تصور میرفت که با احیای برجام و بازگشت به شرایط گذشته، فروش نفت افزایش یابد و به تبع آن با افزایش درآمدهای ارزی، فشار کسری بودجه کمتر شود. اما با شیوع کرونا و رکود حاکم شده بر اقتصاد جهانی و همچنین دگرگونی اساسی رخ داده در وضعیت تولید بازارهای انرژی، اساسا تصور احیای برجام و آزاد شدن فروش نفت ایران خیال خامی بیش نیست. بازارهای نفتی جهان تا اندازهای اشباع شده که در صورت رفع تحریمهای نفتی، داد و ستد در این بازار برای ایران چندان سودآور نخواهد بود. به تعبیر دیگر، صادرات انرژی محور در جهان از رونق افتاده و ایران که برای چند سالی است از چرخه اصلی بازیگران نفتی به حاشیه رانده شده، نقش قابل توجهی در این میان ایفا نخواهد کرد؛ بنابراین از لحاظ ژئوپلیتیک مصالحه با آمریکا در هر سطحی، مسئلهای بی فایده و بلاموضوع شده است.
نکته بعدی هماهنگی ساختاری جریانات سیاسی آمریکا در مواجهه با ایران است و واکاوی راهبرد این جریانات، مشخص میکند که تفاوت ماهوی بین بایدن دموکرات و ترامپ جمهوری خواه وجود ندارد.
دموکراتها و جمهوری خواهان اگرچه در تاکتیکها متفاوت عمل میکنند، اما دارای استراتژی یکسانی هستند. در مسئله توافق هستهای ایران، طبق گفته جان کری دموکرات، وزیر خارجه دولت اوباما، برجام برای آمریکا مقدمهای برای دستیابی به توافقی جامعتر در مسائل نظامی و منطقهای محسوب میشد. محدودیتهای موشکی (به عبارتی خلع سلاح)، کاهش حضور نیروهای ایران در کشورهای منطقه و دست کشیدن از متحدان خود، اهداف مشترک دموکراتها و جمهوری خواهان در مواجهه با ایران است و خروجی این استراتژی، تبدیل شدن ایران به کشوری است که نظم کنونی جهانی را قبول کند و با پذیرش هژمونی ایالات متحده در منطقه و سر تا سر جهان، چالشی برای پیشبرد سیاستهای امپریالیستی آمریکا ایجاد نکند؛ بنابراین تغییر دولت در آمریکا و سکانداری دموکراتها نه به لحاظ سیاسی و نه از جهت اقتصادی منفعت چندانی نخواهد داشت. مشکلات اقتصاد ایران، چالشهای عمیق ساختاری با پیشینه طولانی است و تحولات سیاسی گذرا در سطح داخلی و بین المللی تنها ضعفهای اساسی آن را آشکار میکنند. تک محصولی بودن و وابستگی به خام فروشی نفت، رانتها و فسادهای اقتصادی، ساختار معیوب نظام بانکی، تورم مزمن، نظام ارزی وابسته به دلار، وابستگی به واردات مواد اولیه و … مشکلات اساسی اقتصاد ایران هستند و تحریمها به عیان کردن عیوب ساختاری آن میپردازند.
برای گذر از این دور باطل و مصون کردن اقتصاد از تکانههای بین المللی، مقطع تاریخی کنونی بهترین فرصت است. نیروی کار ماهر و جوان، زیر ساختهای صنعتی، دسترسی به بازارهای فراوان منطقهای و امکانات حکمرانی فراملی، مولفههایی است که در صورت استفاده و به کار گیری مناسب آن سلاح تحریم را کم اثر خواهد کرد. انتظار میرود بخشی از جامعه نخبگانی کشور و طبقه متوسط به جای تمرکز بر انتخابات آمریکا و امید واهی به احیای برجام، گامی در جهت کمک به رفع عیوب ساختاری اقتصاد ایران بردارد.
یادداشت سعید ونکی در فراتیتر