نهایی شدن تفاهم نامه تجاری ۲۵ ساله ایران و چین در بستر کنونی تحریمها و فشارهای اقتصادی بی سابقه رژیم ایالات متحده به ایران، موید نکاتی است که واکاوی آنها میتواند مقدمهای برای درک وقوع رخداد مهم تری باشد. علی رغم برخی هیاهوها توسط لیبرالهای وطنی، حرکت به سمت شراکت کلان اقتصادی با چین، چیزی جز تامین منافع ملی تلقی نمیشود و باید این اقدام را در جهت دورنگریهای استراتژیک تحلیل و تفسیر کرد. در این نوشتار به بررسی برخی عوامل که موجب شکل گیری این همکاری است، پرداخته شده.
۱- پس از فروپاشی برجام و بازگشت تحریمها علی رغم حضور ظاهری اروپا در این توافق، تغییراتی در نگاه سیاست گذاران و استراتژیستهای جمهوری اسلامی رخ داده. اینکه زیاده خواهیهای آمریکا و اروپا علی رغم سالها گفتگو با ایران در پرونده هستهای باعث بازگشت به نقطه اولیه شده، موید این نکته است که سازش با غرب بدون تبدیل شدن به بازیگری منفعل و کم اثر در نظام بین الملل ممکن نیست؛ بنابراین برای بیرون کشیدن اقتصاد از وضعیت کنونی نیاز به همکاری با قدرتهای بزرگ است و چه کشوری بهتر از چین که تمامی برآوردها و محاسبات نشان میدهد که در دهه پیش رو با پشت سر گذاشتن ایالات متحده، به قدرت اول اقتصاد جهان تبدیل خواهد شد.
۲- تاریخ نشان داده که چین بر خلاف ایالات متحده به دنبال سیاستهای امپریالیستی - حداقل در خاورمیانه - نبوده و میتوان روی همکاری و شراکت کلان با این کشور حساب باز کرد. اساسا در دکترین کلان سیاست خارجی آمریکا، خاورمیانه محلی برای تامین منافع خود با توسل به قدرت نظامی بوده است؛ بر خلاف چین که پس از آغاز دوران رشد و توسعه خود، راهبردی صرفا اقتصادی در خاورمیانه داشته؛ بنابراین از نظر ایران، چین شریک قابل اعتماد تری محسوب میشود.
۳- وجه مشترک دو کشور چین و ایران، تقابل با دشمنی مشترک به نام آمریکا است. همکاری این دو کشور برای مقابله با اهداف سیاسی، نظامی و اقتصادی ایالات متحده پروژهای است که دورنمای آن منافع ایران و چین را تامین خواهد کرد.
۴- پیشبرد پروژه عظیم جاده ابریشم جدید (یک کمربند - یک راه) بدون کمک ایران امکان پذیر نیست. ایران از نظر چین، عنصر مرکزی در کمربند اقتصادی جاده ابریشم تلقی میشود و موقعیت استراتژیک جغرافیایی آن، به کشورمان جایگاهی حیاتی در برنامه چین بخشیده است. اجرایی شدن این پروژه نقش مهمی در بهبود روند توسعه اقتصادی چین دارد و این مولفه مهمی است که دو کشور را ناگزیر به همکاریهای جدیتر میکند.
۵- مکمل بودن اقتصادهای دو کشور، عامل مهم دیگری است که ایران و چین را به شراکت جدیتر ترغیب میکند. اساسا اقتصاد ایران که با خام فروشی حیات دارد منبع خوبی برای تامین نیازهای چین است و متقابلا تواناییهای تکنولوژیکی چین در احداث زیرساختهای کلان، نیاز مبرم اقتصاد ایران به شمار میرود.
۶ - ذکر این نکته ضروری است که انعقاد تفاهم نامه با چین نباید روی پیشبرد پروژه خودکفایی اقتصاد کشور تاثیر گذار باشد. ایران به لحاظ منابع طبیعی، بافت جمعیتی جوان و جایگاه جغرافیایی، پتانسیل عظیمی برای تولید و حضور فعال در بازارهای منطقه دارد و همکاری با چین صرفا باید به عنوان یکی از اهرمهای تامین منافع ملی تلقی شود. عاملی که اقتصاد ایران را از وضعیت کنونی رها خواهد کرد، تولید داخلی و تکیه به تواناییهای ملی است نه وابستگی به قدرتهای جهانی.
یادداشت سعید ونکی در فراتیتر