یادداشت *سعید ونکی در فراتیتر
پنجمین سالگرد امضای توافق برجام در حالی چند روز قبل پشت سر گذاشته شد که تقریبا اثری از این توافق باقی نمانده و این قرارداد تنها به یک کاغذ پاره بلااستفاده تبدیل شده است. اگر چه قرار است طبق مفاد برجام تحریمهای تسلیحاتی ایران در ۲۷ مهرماه برداشته و صادرات و واردات سلاحهای جنگی آزاد شود، اما حصول تنها مزیت باقی مانده این توافق هم به دلیل ساختار حاکم بر برجام در هاله از ابهام قرار گرفته است. با فشارهای آمریکا و تهدید این کشور، هیچ بعید نیست که کشورهای اروپایی با کلید زدن ساز و کار مکانیزم ماشه به بهانه کاهش تعهدات برجامی ایران، تمامی تحریمهای سازمان ملل را بازگرداندند و بدین ترتیب رفع تحریمهای تسلیحاتی بلاموضوع شود؛ مسئلهای که چند ماه گذشته و به بهانه رای منفی شورای حکام آژانس انرژی اتمی علیه ایران در رسانهها مطرح شد و به نظر میرسد با نزدیک شدن به موعد ۲۷ مهرماه بیشتر آن را شاهد باشیم. بر کسی پوشیده نیست که ایالات متحده اصلیترین مخالف برداشته شدن تحریمهای تسلیحاتی ایران است و دلیل مخالفت این کشور هم نه خرید سلاح از سوی ایران بلکه صادرات سلاحهای ارزان قیمت و کارآمد ایرانی به کشورهای مختلف است؛ بنابراین با فشار هر چه بیشتر تمام تلاش و توان خود را برای خلل در پروژه رفع تحریم تسلیحاتی به کار خواهد بست و در این مسیر هیچ بعید نیست با ابزار تحریم اقتصادی، کشورهای اروپایی را وادار به کلید زدن مکانیزم ماشه کند. اما این تمام ماجرا نیست و راهبرد طرف ایرانی است که سرانجام این بازی پرهزینه را تعیین خواهد کرد. برجام برای ایران سود چندانی نداشته و علاوه بر بازگشت فراگیرتر تحریم ها، برنامه هستهای کشور را هم به عقب رانده است و تنها امتیازی که از این توافق باقی مانده برداشته شدن تحریمهای تسلیحاتی است؛ بنابراین باید طوری گام برداشت که تغییر مسیر برای طرف اروپایی را هزینه زا کند. ایران ابزارهای زیادی را برای تحت فشار قرار دادن اروپاییها در اختیار دارد که شاید اگر از اردیبهشت ۹۷ تاکنون از آن استفاده میکرد، برجام در آستانه فروپاشی قرار نمیگرفت. چسبندگی طرف ایرانی به برجام و تعریف یک پارادایم جدید از سوی دولت که حل تمامی چالشها را منوط به برجام میکرد، اروپاییها را به این نتیجه رساند که بدون هزینه میتوانند مجری سیاستهای تحریمی آمریکا باشند و با وجود سرباز زدن از تعهدات، ایران را ملزم به باقی ماندن در برجام کنند. با این راهبرد کار به جایی رسیده که خطر کلید زدن مکانیزم ماشه احساس میشود. با این وجود چند مولفه اصلی در سرانجام این پرونده تعیین کننده خواهد بود. اولین مسئله، پرونده مبارزه با قاچاق مواد مخدر از سوی ایران است. کشورهای افغانستان و پاکستان بزرگترین کارتلهای تجارت مواد مخدر آسیا را در اختیار دارند و ایران هزینه زیادی را برای مبارزه با این مسئله میپردازد. ایران به لحاظ جغرافیایی پل ارتباطی این کشورها و اروپا - که یکی از بازارهای بزرگ مصرف مواد مخدر را در اختیار دارد - محسوب میشود و اگر زمانی این پل به سمت اروپا باز شود، فاجعهای عظیم در انتظار این کشورهاست.
دومین ابزار، مسئله پذیرش مهاجران کشورهای خاورمیانه است. بحران پناهجویان در خاورمیانه به دلیل جنگهای فرسایشی و وضعیت بد اقتصادی در سالهای متمادی وجود داشته و ایران جزو کشورهایی بوده که با آغوش باز از پناهجویان استقبال کرده است. اگر به دلیل انفعال کشورهای اروپایی و همراهی با آمریکا شاهد سرازیر شدن این پناهجویان به سمت اروپا بودیم نباید تعجب کرد. چون نمیتوان تمام هزینههای تحریمها را یکجانبه متقبل شد و کشورهای همراه با این سیاست باید در تبعات تحریمهای ایران شریک شوند.
سومین مسئله، پایان دادن به سیاستهای نظارتی آژانس و تعلیق داوطلبانه پروتکلهای الحاقی است. ایران به منظور نشان دادن حسن نیت و اثبات سیاستهای صلح آمیز هستهای خود، همکاری همه جانبهای با آژانس در مسئله نظارتها داشته است، اما سیاست خصمانه اروپاییها در شورای حکام آژانس و رای علیه ایران، باید طرف مقابل را به این نتیجه برساند که این همکاری یک طرفه نیست. حتی میتوان خروج از npt را به عنوان یکی از ابزارهای فشار بر اروپاییها مد نظر داشت.
به هر حال نمیتوان هم تبعات تحریمها را تحمل کرد و هم به طور یکجانبه به تعهدات برجامی ادامه داد. در حال حاضر فشارهای تحریم در بالاترین نقطه قرار گرفته و در عمل تحریمهای سازمان ملل و اتحادیه اروپا هم اجرایی میشود؛ با وجود اینکه این تحریمها روی کاغذ بازنگشته، اما وقتی هیچ نهاد و کشور غربی حاضر به تعاملات اقتصادی با ایران نیست، عملا تحریمها بازگشته است؛ بنابراین برای ایران احیای تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل تفاوت چندانی با وضعیت کنونی نمیکند. راهبرد کشور باید اعمال فشار متقابل به طرفهای اروپایی و هزینه زایی برای آنها به منظور تسلیم نشدن مقابل آمریکا و رفع تحریمهای تسلیحاتی باشد.