به گزارش فراتیتر، کتاب جستارهایی در باب عشق با عنوان اصلی Essays in love اثر برجسته و شناخته شدهی آلن دوباتن است که با نگاهی فلسفی موضوع عشق را زوایای مختلف مورد بررسی قرار میدهد.
یکی از هنرهای آلن دوباتن این است که یک موضوع را انتخاب میکند و از نظر ادبیات، جامعهشناسی، روانشناسی و فلسفی تحلیل میکند و توضیح میدهد که هر کدام از این موارد چه بازتابهایی دارند و سرانجام، عاقبت کار به کجا میانجامد.
برای پشت جلد کتاب جستارهایی در باب عشق قسمتی جالب و پرکشش که ممکن است هر نوع مخاطبی را جذب خودش بکند از متن کتاب انتخاب شده است:
خلاصه کتاب جستارهایی در باب عشق
ماجرای این کتاب درباره زن و مردی است که به طور اتفاقی در پروازی کنار هم قرار میگیرند و پس از اینکه گفتوگویی کاملا عادی میان آنها شکل میگیرد، بیشتر به هم توجه میکنند و بعد از پایان پرواز نیز تصمیم میگیرند همدیگر را ملاقات کنند.
مسافر کنار دستم، با قدری بیحوصلگی، گوشیهای روی گوشش را برداشت تا کارت دستور عملیات نجات را که در کیسه جلوی صندلیاش قرار داشت بخواند. در آن، سقوط کاملی را نشان داده بودند، و مسافران با خونسردی تمام و ملایمت بر زمین یا آب فرود میآمدند، خانمها کفشهای پاشنهبلندشان را درمیآوردند، موتورهای هواپیما دستنخورده سر جایشان قرار داشتند، و بنزین به گونهای معجزهآسا غیرقابل اشتعال مینمود.
مسافر بغلدستم بدون آنکه کس خاصی را مورد خطاب قرار دهد پرسید، «اگر این ابوقراضه سقوط کنه همه ما میمیریم، این چیزها چیه این مسخرهها میگن؟».
چون ظاهرا من تنها مخاطبش بودم، گفتم، «فکر میکنم برای اطمینان خاطر مسافرهاست.»
در ادامه این دو نفر بیشتر با هم آشنا میشوند، سعی میکنند همدیگر را تحتتاثیر قرار دهند و کارهایی برای هم انجام دهند. رفته رفته عاشق میشوند و دیگر جنبههای این رابطه خود را نمایان میکند. درگیریها و فراز و نشیبهایی را تجربه میکنند و… آلن دوباتن نیز در این مسیر از ابتدا همهی رفتارها، احساسات، واکنشها و هرآنچه را که در یک رابطه عاشقانه مهم و قابل توجه باشد زیر نظر میگیرد و به بررسی آن میپردازد.
درباره کتاب جستارهایی در باب عشق
موضوع عشق و رابطهی عاشقانه داشتن، به اعتقاد من، یک کار سخت و دشوار است که نیازمند آگاهی بسیار در زمینههای مختلف است و اگر یک رابطهی عاشقانه به شکست منتهی شود یک موضوع فرسودهکننده است. بسیاری از آدمها بعد از یک شکست عاطفی به شدت افسرده میشوند، دوران سختی را سپری میکنند و حتی ممکن است دیگر هرگز نتوانند مثل گذشته عاشق شوند. به همین خاطر، من فکر میکنم مهم است که قبل از وارد شدن به یک رابطه، شناخت خوبی از موضوعات مختلف داشته باشیم، از تجربیات دیگران استفاده کنیم و کتابهایی مانند کتاب جستارهایی در باب عشق که یک کتاب عالی در این زمینه است، مطالعه کنیم.
داستان این کتاب به خوبی ساخته و پرداخته شده است و ممکن است خود شما نیز این داستان را بارها و بارها در زندگی واقعی دیده باشید. (فکرش را بکنید؛ نشستن در هواپیما و شروع گفتگو با مسافر کناری ممکن است برای هرکسی پیش بیاید.) داستانی که ما میتوانیم از آن یاد بگیریم و از چالههایی که ممکن است در یک رابطه گرفتار آن شویم، رهایی پیدا کنیم. خود آلن دوباتن نیز در قسمتی از کتاب چنین میگوید:
گمان میبریم میشود درسهایی از عشق آموخت، وگرنه تا ابد مرتکب همان خطاها میشویم، مانند مگسهایی که دیوانهوار سرشان را به شیشه پنجره میکوبند، بیآنکه بفهمند هرچند شیشه شفاف است قابل عبور نیست. (کتاب جستارهایی در باب عشق – صفحه ۲۱۷)
الیاس کانِتی میگوید: «دیدن ورای آدمها آسان است، ولی ما را به جایی نمیرساند.» به عبارت دیگر چه آسان و چه بیفایده در افراد عیب مییابیم. آیا وقتی عاشق میشویم بعضاً به این دلیل نیست که، حتی به بهای کوری خودمان در این فرایند و آن لحظه خواستهایم، دیدن ورای آدمها را نفی کنیم؟ اگر بدبینی و عشق دو گزینه متقابل باشند، آیا عاشق شدن ما به این دلیل نیست که میخواهیم از موضع ضعف بدبینی، نجات یابیم؟ آیا در هر «عشق در نگاه اول» نوعی گزافهپردازی نسبت به خصوصیات معشوق وجود ندارد؟ نوعی گزافهپردازی که ما را از منفینگری معمولمان منفک میکند و تمرکز و نیرویمان را معطوف کسی میکند که چنان باورش داریم که هرگز حتی خود را چنین باور نداشتهایم. (کتاب جستارهایی در باب عشق – صفحه ۲۰)
کتاب جستارهایی در باب عشق یک کتاب مهم و حتی ضروری در رابطه با عشق است که پیشنهاد میکنیم حتما آن را مطالعه کنید. (فرقی نمیکند که هماکنون درگیر رابطه عاشقانه هستید و یا در آینده قصد دارید وارد یک رابطه عاشقانه شوید، به هر حال ما خواندن این کتاب را توصیه میکنیم.) آلن دوباتن کتاب مهم دیگری درباره عشق به نام سیر عشق نیز دارد که در کنار خواندن این کتاب به شدت پیشنهاد میشود. در کتاب سیر عشق دوباتن به بررسی زندگی یک زوج از ابتدای آشنایی آنها با همدیگر میپردازد و در مسیر زندگی، هر اتفاق مهمی که برای آنها پیش بیاید را تحلیل و بررسی میکند.
کتاب به موضوعات مختلفی در باب عشق میپردازد، اما قطعا همهچیز را پوشش نداده است. به همین خاطر پیشنهاد میکنم کتابهای دیگری هم در این زمینه مطالعه کنید و آگاهی خود را بالاتر ببرید. دوباتن با قلم جذاب و گیرایی که دارد خواندن و یادگرفتن از کتاب را بسیار سادهتر کرده است؛ که مطمئنم اگر دوباره و سهباره کتاب را بخوانید به موضوعات جدید و قابل توجهی پی خواهید برد. باید اشاره کنم که کتاب در قسمتهایی با سانسور مواجهه شده است، اما این چیزی از ارزشهای آن کم نمیکند.
در نهایت اینکه کتاب جستارهایی در باب عشق به شما در گرفتن تصمیمهای درست و جلوگیری از اشتباهات احتمالی در یک رابطهی عاطفی بسیار کمک میکند، خواندن آن را از دست ندهید.
جملاتی از متن کتاب جستارهایی در باب عشق
وقتی عاشق میشویم، تصادفهای طبیعی زندگی را، پشت حجابی از هدفمندی پنهان میکنیم. هر چند اگر منصفانه قضاوت کنیم، ملاقات با ناجیمان کاملا تصادفی و لاجرم غیر ممکن است، اما باز اصرار میورزیم که این رخداد از ازل در طوماری ثبت شده بوده و اینک در زیر گنبد مینایی به آهستگی از هم باز میشود.
(با دست خودمان) سرنوشتی میبافیم تا از اضطراب ناشی از این واقعیت که هر حکمتی در زندگیمان هر چند اندک، ساخته خود ماست، نجات پیدا کنیم، (و فراموش میکنیم) که طوماری (و طبعاً سرنوشت از پیش مقرر شدهای) وجود ندارد؛ این که چه کسی را در هواپیما ملاقات بکنیم یا نکنیم حکمتی جز آنچه خودمان به آن اطلاق میکنیم ندارد – به عبارت دیگر میخواهیم از اضطراب ناشی از این که کسی زندگینامه ما را ننوشته و عشقهای ما را بیمه نکرده است پرهیز کنیم. (کتاب جستارهایی در باب عشق – صفحه ۱۸)
وقتی به کسی (فرشتهای)، از موضع عشق یکطرفه نگاه میکنیم و به لذتی میاندیشیم که از بودن با او در بهشت برین به ما دست میدهد، ناخودآگاه نکتهای اساسی را فراموش میکنیم: اینکه اگر او هم ما را دوست بدارد، علاقه ما به چه سرعتی زنگ خواهد باخت. (کتاب جستارهایی در باب عشق – صفحه ۴۸)
عشق یکطرفه ممکن است دردناک باشد، ولی درد امنی است، چون به کس دیگری جز خودمان صدمه نمیزند، دردی خصوصی و همان اندازه که تلخ و شیرین است، خودانگیخته نیز هست. اما به محض آنکه عشق دوجانبه میشود، باید حالت انفعالی و ساده صدمه دین را رها کنیم و مسئولیت ارتکاب به گناه را بپذیریم. (کتاب جستارهایی در باب عشق – صفحه ۵۴)
آیا زیبایی مادر عشق است یا عشق مادر زیبایی؟ من عاشق کلوئه بودم، چون زیبا بود یا زیبا بود، چون دلداده او بودم؟ وقتی در میان گروهی از افراد هستیم (و به دلدارمان که دارد با تلفن صحبت میکند یا روی مبل لم داده خیره شدهایم) ممکن است از خودمان بپرسیم، به چه دلیل تمایل ما به این چهره خاص جذب شده، به این دهان یا گوش یا بینی، چرا این خم گردن یا چاله گونه، این چنین پاسخگوی دقیق معیار ما از کمال است؟ (کتاب جستارهایی در باب عشق – صفحه ۸۱)
چهبسا حقیقت این است که، تاکسی ندیدهباشدمان، وجود نداریم؛ نمیتوانیم درست حرف بزنیم، تا وقتی کسی به حرفمان گوش بدهد، و در یک کلام، کاملا زنده نیستیم، تا زمانی که دوست داشته بشویم. (کتاب جستارهایی در باب عشق – صفحه ۱۲۲)
همیشه در حسرت عشقی هستیم که (در فرایند آن) نه دچار کاستی شویم و نه سوءتفاهم. (کتاب جستارهایی در باب عشق – صفحه ۱۳۲)
یکی از دردسرهای عشق این است که، دستکم برای مدتی، این خطر را دارد که به طور جدی خوشبختمان کند. (کتاب جستارهایی در باب عشق – صفحه ۱۴۷)
چرا مرا دوست نداری؟ همان اندازه سوال غیرممکنی است (هرچند کمتر آزاردهنده است) که پرسیدن این که چرا دوستم داری؟ در هردو مورد، در چارچوب عشق، رودرروی اراده ضعیف قرار میگیریم، در مقابل این واقعیت که عشق، موهبتی است که به ما هدیه شده، موهبتی که هرگز نه میتوانیم و نه لیاقتش را داریم که تشخیصاش بدهیم. در پرسشهایی از این دست، مجبوریم یا به سوی خودبینی کامل تمایل پیدا کینم یا از طرف دیگر، به حقارت مطلق: مگر چه کردهام که مستحق عشق باشم؟ پرسشی که عاشق شریف و فروتن میپرسد؛ کار بدی نکردم. مگر چه کردهام که از عشق محروم باشم؟ (کتاب جستارهایی در باب عشق – صفحه ۱۶۹)