یادداشت * سعید ونکی در فراتیتر
اوضاع و احوال فوتبال ایران به هیچ وجه مساعد نیست و نبض این رشته مدتهاست که به شکل منظم نمیزند. فوتبالی ورشکسته با بدهیهای انباشته شده که در ماههای اخیر با شیوع کرونا اوضاعش اسفناکتر شده و بحران مالی افزون تری بر آن تحمیل شده است. اما در این وضعیت هم شاهدیم رویکردهای غلط پیشین که موجب فرو رفتن فوتبال در باتلاق کنونی شده تغییری نکرده و حتی با شدت بیشتری در حال اجراست. صحبت از ریخت و پاش باشگاهها و هزینه کردن از جیب بیت المال بدون در نظر گرفتن بحران مالی کنونی و کاهش درآمد باشگاه هاست که در تیمهای دولتی و به خصوص پایتخت نشینان اجرا میشود. شاهدیم که باشگاه استقلال با رویکرد پوپولیستی و به منظور جلب نظر هواداران، به دنبال بازگرداندن سرمربی ایتالیایی فصل گذشته آن هم با رقمی بیشتر است. این در شرایطی است که به زودی موعد پرداخت بدهیهای دلاری این باشگاه سر میرسد و مشخص نیست که از کدام منبع مالی قرار است قرارداد میلیون یورویی استراماچونی پرداخت شود؟ آیا این باشگاه به درآمدزایی پایدار رسیده که پیش از پایان فصل سراغ سرمربی ایتالیایی رفته؟ آیا چالشهای انتقال پول برای استراماچونی در فصل گذشته فراموش شده یا راه حل جدیدی پیدا شده؟ یا در پرسپولیس شاهدیم که برای جذب بازیکنان جدید و یا تمدید با نفرات کنونی مبالغ عجیبی رد و بدل میشود. حتی شنیده شده که یکی از مهاجمان این تیم برای تمدید قرارداد رقم ۱۰ میلیارد تومان را مد نظر دارد و مدیریت باشگاه هم که از طرف طرفداران تحت فشار است، مشکلی برای انعقاد قرارداد و جلب رضایت هواداران ندارد. اینها بخش کوچکی از مدیریت غیر شفاف و پوپولیستی باشگاههای فوتبال کشور است که متولیان این تیم برای بقا در مناصب خود دست به هر کاری میزنند. از آنجایی هم که عمر مدیریت در فوتبال ایران گذرا و کوتاه است هیچ راهبرد و دور اندیشی خاصی وجود ندارد و این چرخه باطل سالهاست که شکل گرفته و همچنان هم ادامه خواهد داشت. مسئولان کنونی سرخابیهای پایتخت که بارها به خاطر بدهیهای انباشته مدیران قبلی گلایه کردند در حال ادامه مسیر گذشته هستند و متعاقبا یک زمین سوخته در انتظار نفر بعدی خواهد بود. اگر چه فارغ از مشکلات ساختاری باشگاه داری دولتی و مدیریت بی حساب و کتاب آن، هواداران فوتبال هم در انسداد کنونی بی تقصیر نیستند. فشار همه جانبه به باشگاهها برای ریخت و پاشهای بی حساب و کتاب، خواستهای است که در سالهای اخیر از سوی هواداران به باشگاهها تحمیل شده. تجمعهای گاه و بی گاه مقابل باشگاهها و حتی وزارت ورزش تبدیل به اهرم فشاری شده که مدیران را به سمت مدیریت پوپولیستی ترغیب میکند. برای یک بار هم که شده هواداران فوتبال بیندیشند که آیا مسیر فعلی که پروندههای فراوانی را در فیفا علیه ایران گشوده بهتر است یا یک انضباط مالی و مدیریت مبتنی بر عقلانیت که از بار بدهیهای باشگاه میکاهد؟ آیا قهرمانیها و موفقیتهای مقطعی و گذرا ارزش به خطر انداختن موجودیت باشگاهها و ورشکستگی آنان را دارد؟ خروج از انسداد کنونی نیازمند تغییر راهبرد همه جانبه تمامی ارکان فوتبال ایران است که متاسفانه عزم و ارادهای برای آن وجود ندارد و از همه جهات، فوتبال ایران فاقد بلوغ فکری برای قدم گذاشتن در مسیری جدید است.