به گزارش فراتیتر، نویسنده کتاب، انوره دو بالزاک، در بابا گوریو که یکی از مهمترین و زیباترین آثار اوست، عمیقا به مفهوم مهر پدری و حماسه پدر بودن میپردازد. «پدری» و روابط بین پدر و فرزند همیشه یکی از مضمونهای آثار بالزاک بوده است، اما بابا گوریو یک مورد استثنایی است.
بالزاک نوشتن بابا گوریو را سه ماه پس از اینکه خود پدر شده بود آغاز کرد و در همان ابتدا از اهمیت اثرش آگاه بود.
بالزاک برای مجموعه آثار خود – که در حدود ۹۰ رمان و داستان کوتاه است – نام «کمدی انسانی» را انتخاب کرده است. در این میان، بابا گوریو را میتوان پدر منظومه «کمدی انسانی» دانست.
داستان رمان بابا گوریو
این کتاب در مورد پیرمرد رشته فروش سابق، گوریو است که دو دخترش را از هرچیزی در این دنیا بیشتر دوست دارد و به معنای واقعی کلمه حاضر است برای آنها بمیرد. گوریو یک پیرمرد با عزت و احترام است که همه ثروت خود را برای خوشبختی دخترانش خرج کرده و حالا خود در پانسیون خانم ووکر زندگی سادهای دارد. در این پانسیون گوریو را بابا گوریو صدا میزنند.
بابا گوریو به خاطر علاقه بیش از خود به دخترانش، همه جور رنجی را تحمل میکند. از رنج تحقیر شدن توسط دامادهایش گرفته تا رنج گرسنگی و حتی نادیده گرفته شدن توسط دختران خودش. او فقط میخواد دخترانش در زندگی کمبودی نداشته باشند.
همه این کتاب در مورد بابا گوریو نیست. در واقع این رمان دو داستان اصلی دارد که ماجرای بابا گوریو یکی از این دو داستان است.
یکی دیگر از ماجراهای اصلی رمان بابا گوریو در مورد اوژن راستینیاک است. دانشجویی جوان که از روستایی به پاریس آمده است و میخواهد طعم موفقیت و ثروت و همچنین لذت زندگی اشرافی به سبک پاریسیها را بچشد. راستینیاک هم در پانسیون ووکر اقامت دارد و در ادامه داستان همدم بابا گوریو میشود.
داستان اصلی کتاب پس از توصیفها و فضاسازیهای بالزاک از جایی شروع میشود که بابا گوریو دست به کارهای مختلفی برای آسایش دخترانش میزند، اما در مقابل…؛ و همچنین از جایی شروع میشود که اوژن تلاشهای جدی خودش رو برای وارد شدن به جامعه اشرافی پاریس شروع میکند.
نگاهی به رمان بابا گوریو
بالزاک کتابش را با توصیفهایی مفصل در مورد محیط پانسیون خانم ووکر و همچنین با تشریح شخصیت آدمهایی که در آن سکونت دارند شروع میکند. کلماتی که پس از خواندن آنها کاملا متوجه میشوید که با چه آدمهایی در این این رمان روبهرو هستید. اما این توصیفهای خواندنی تنها شروع داستان است و شما هرچقدر جلوتر بروید خواندن بابا گوریو برایتان دلچسبتر و زیباتر میشود؛ و پایان کتاب. یک پایان درجه یک، سرشار از احساسات و بی نهایت تاثیر گذار، در حدی که خود نویسنده هم تحت تاثیر قرار گرفته و مترجم، مهدی سحابی، این موضوع را به خوبی در قالب یک توضیح کوتاه به خواننده میفهماند.
بالزاک در بابا گوریو در مورد عشق و محبت پدری نسبت به فرزندانش میگوید. در مورد اشرافیهای پاریس میگوید که عاشق به نمایش گذاشتن شکوه و عظمت خود هستند، اما از درون زندگی کسالت بار و فاسدی دارند. در مورد پسری میگوید که شیفته تجملات است، اما وقتی وارد این دنیای متعفن میشود تصمیم دیگری میگیرد.
قسمتهایی از متن کتاب بابا گوریو
بابا گوریو پیرمرد کمابیش شصت و نه ساله، در سال ۱۸۱۳ پس از ترک کار و فعالیت در خانه خانم ووکر گوشه گرفته بود.
چه کسی میتواند بگوید دیدن کدام یک از این دو دهشتناکتر است، دلهای خشکیده یا جمجمههای تهی شده؟
افرادی هم هستند که مزدور صفت به دنیا آمده اند و هیچ خوبیای در حق دوستان و نزدیکان شان نمیکنند، چون این وظیفه شان است؛ در حالی که با خدمت به غریبهها خودستایی شان ارضا میشود: هر چقدر کانون عواطف شان به ایشان نزدیکتر باشد کمتر محبت میکنند؛ هر چقدر دورتر باشد علاقه و توجه بیشتری نشان میدهند.
ما زنها هیچ وقت چیزی را که هیچ کس نخواهدش نمیخواهیم.
ثروتِ سریع مسالهای است که امروزه پنجاه هزار جوان قصد دارند حلش کنند، جوانهایی که همه در وضعیت شما هستند. شما یک واحدِ این رقم اید. خودتان حساب کنید چه تقلایی باید بکنید و مبارزه چقدر وحشیانه است. باید مثل عنکبوتهای زندانی همدیگر را بخورید، چون بدیهی است که پنجاه هزار سِمَتِ خوب موجود نیست. میدانید در این مملکت چطور باید ترقی کرد؟ یا با درخششِ نبوغ یا با شگرد فساد. یا باید مثل یک گلوله توپ میان این توده آدم راه باز کنید، یا این که مثل طاعون به جان شان بیفتید. شرافت به هیچ دردی نمیخورد. همه در مقابل قدرت نابغه کمر خم میکنند. البته ازش متنفرند، سعی میکنند بدنامش کنند، چون همه را برای خودش برمی دارد و به کسی چیزی نمیدهد، اما اگر پایداری کند بالااخره جلوش زانو میزنند؛ در یک کلمه، اگر نتوانید زیر لجن دفنش کنند زانو میزنند و میپرستندش.
چیزی به اسم اصول اخلاقی وجود ندارد، هرچه هست رویداد است؛ قانون وجود ندارد، هرچه هست شرایط است: انسان برتر با رویدادها و شرایط کنار میآید و آنها را هدایت میکند.
همه ملتها آزادی را مثل بت میپرستند؛ اما در همه دنیا کو یک ملت آزاد؟
چه چیزی زیباتر از این که نظر به زندگی ات بیندازی و ببینی کوچکترین لکهای به دامنش ننشسته.
شاید عشق چیزی نباشد جز قدردانی از خوشی.
خدایی هست و حتما دنیای بهتری برای ما خلق کرده، وگرنه این دنیای خاکی معنایی ندارد.
داستان رمان بابا گوریو
این کتاب در مورد پیرمرد رشته فروش سابق، گوریو است که دو دخترش را از هرچیزی در این دنیا بیشتر دوست دارد و به معنای واقعی کلمه حاضر است برای آنها بمیرد. گوریو یک پیرمرد با عزت و احترام است که همه ثروت خود را برای خوشبختی دخترانش خرج کرده و حالا خود در پانسیون خانم ووکر زندگی سادهای دارد. در این پانسیون گوریو را بابا گوریو صدا میزنند.
بابا گوریو به خاطر علاقه بیش از خود به دخترانش، همه جور رنجی را تحمل میکند. از رنج تحقیر شدن توسط دامادهایش گرفته تا رنج گرسنگی و حتی نادیده گرفته شدن توسط دختران خودش. او فقط میخواد دخترانش در زندگی کمبودی نداشته باشند.
همه این کتاب در مورد بابا گوریو نیست. در واقع این رمان دو داستان اصلی دارد که ماجرای بابا گوریو یکی از این دو داستان است.
یکی دیگر از ماجراهای اصلی رمان بابا گوریو در مورد اوژن راستینیاک است. دانشجویی جوان که از روستایی به پاریس آمده است و میخواهد طعم موفقیت و ثروت و همچنین لذت زندگی اشرافی به سبک پاریسیها را بچشد. راستینیاک هم در پانسیون ووکر اقامت دارد و در ادامه داستان همدم بابا گوریو میشود.
داستان اصلی کتاب پس از توصیفها و فضاسازیهای بالزاک از جایی شروع میشود که بابا گوریو دست به کارهای مختلفی برای آسایش دخترانش میزند، اما در مقابل…؛ و همچنین از جایی شروع میشود که اوژن تلاشهای جدی خودش رو برای وارد شدن به جامعه اشرافی پاریس شروع میکند.