اگر با تساهل سود پیش‌بینی‌شده برای سال ۱۴۰۳ (تفاوت درآمدها و هزینه‌های جاری) ۱۷۳‌هزار میلیارد تومان در نظر گرفته شود، نسبت مجموع مالیات (۳۴.۵هزارمیلیارد تومان) به کل سود کمتر از ۲۰‌درصد است، در حالی که نرخ مالیات بر عملکرد شرکت‌های سودده ۲۵‌درصد است و ۵۰درصد هم از سود ابرازی شرکت‌ها مالیات دریافت می‌شود. علت این تفاوت، جمع کردن درآمدها و هزینه‌های همه شرکت‌ها (با وجود تفاوت نوع فعالیت و اهداف و سوددهی یا زیاندهی آنها و...) است. به‌عنوان نمونه، ماهیت واقعی اهداف و فعالیت سازمان صداوسیما و بانک‌مرکزی، سودآوری شرکتی نیست یا فعالیت بیمه‌مرکزی که شامل دو قسمت نظارت (حاکمیت) و کاسب‌کاری (بیمه‌گری اتکایی) است، در چارچوب صرف فعلی بودجه شرکتی قرار نمی‌گیرد و همین‌طور لحاظ کردن درآمد و هزینه شرکت دولتی پشتیبانی امور دام کشور و صندوق ضمانت صادرات که فعالیت کاسب‌کارانه و ساختار هزینه فایده ندارند، در مجموع درآمد و هزینه شرکت‌های دولتی انحراف در تحلیل ایجاد می‌کند.

در مرحله پیشنهاد و تنظیم بودجه از سوی شرکت‌ها به‌طور عمدی درآمدها کم‌برآورد و هزینه‌ها بیش‌برآورد و در بررسی بودجه در سازمان برنامه و هیات‌وزیران، برای تامین مالی هزینه‌های دولت، درآمدها بیش‌برآورد و هزینه‌ها کم‌برآورد محاسبه می‌شوند. مشکلات اداره شرکت‌های دولتی و آثار مخربی که در اقتصاد ایجاد کرده و می‌کنند، پس از انقلاب و خصوصا بعد از تغییر قانون محاسبات عمومی در سال ۱۳۶۶ پدید آمده است و بودجه شرکت‌های دولتی در حال حاضر نه‌تنها هیچ فایده و بازدهی‌ای برای اقتصاد کشور ندارد، بلکه به‌شدت به تحلیل‌ها و نتیجه‌گیری‌های اشتباه منجر می‌شود.

برای حل این مشکلات بسیار ضروری است در چارچوب برنامه‌های اصلاحات اقتصادی و نظام بودجه و مدیریت کشور اقدامات زیر صورت پذیرد.

 

۱- تفکیک بخش حاکمیت دولت از بخش تصدی‌گری آن و سازماندهی شرکت‌های دولتی (ابزارهای تصدی‌گری) ذیل ساختاری هلدینگی (مقامات حرفه‌ای بلندپایه در راس هلدینگ قرار گیرند) و حذف وزیران و معاونان رئیس‌جمهور و دیگر مقامات حاکمیتی از ترکیب ارکان صلاحیت‌دار شرکت‌های دولتی (جداکردن کامل شرکت‌ها از وزارتخانه‌ها) و شکل دادن مدیریت حرفه‌ای در ارکان شرکت‌های مزبور؛

۲- اصلاح قوانین و مقررات به گونه‌ای صورت گیرد که تفاوت شرکت دولتی و شرکت خصوصی تنها در نوع و شخصیت مالک آنها باشد (شرکت دولتی، شرکتی است که مالک آن دولت و اعمال مالکیت از طریق هلدینگ مذکور باشد)؛

۳- گسترش برنامه خصوصی‌سازی و واگذاری همه شرکت‌های فعال در بخش‌های شبه‌دولتی (یا خصولتی) و تحت پوشش نهادها و سازمان‌های بخش عمومی غیردولتی و ملزم کردن نهادها و بنیادها و صندوق‌های بازنشستگی به فروش سهام شرکت‌هایی که در قالب تهاتر طلب خود از دولت، تملک کرده‌اند؛

۴- بازسازی نظام حاکمیت شرکتی در بخش شرکت‌های دولتی و وفاداری به آن و بازگرداندن حقوق و اختیارات ازدست‌رفته ارکان صلاحیت‌دار شرکت‌ها و تعریف مجدد رابطه متقابل و تعامل بخش حاکمیتی دولت با بخش تصدی‌گری (هلدینگ شرکت‌های دولتی) و تفکیک فعالیت‌های اقتصادی و انتفاعی از فعالیت‌های اجتماعی و غیرانتفاعی دولت و تاکید واقعی بر شایسته‌سالاری و شکل دادن به مدیریت حرفه‌ای در شرکت‌های دولتی؛

۵- بازنگری و اصلاح فرآیند بودجه‌ریزی شرکت‌های دولتی و بازآرایی آرایش بودجه کل کشور و بخش شرکت‌های دولتی در سطح کلان و بازنگری در محاسبات و برآورد متغیرهای بودجه.