به گزارش روی تیتر، وقتی غزاله روز چهارشنبه ۱۲ بهمن سال ۹۲ برای مراجعه به دکتر از منزل خارج میشد هیچکس نمیدانست این آخرین باری است که قرار است از خانه بیرون بیاید، حتی آرمان. شروع آشنایی آرمان و غزاله از سفرشان به ترکیه بود. سفری که در آن خانوادهها هم حضور داشتند و باعث شد رابطه دختر و پسر به تهران کشیده شود. خانواده هر دو طرف وضع مالی خوبی دارند. آرمان میگوید: رابطه ما چند بار به هم خورده بود و باز دوست شده بودیم. من خیلی تمایلی به ادامه نداشتم، چون درسهایم ضعیف شده بود و باید رشته دندانپزشکی قبول میشدم.
آرمان از روز حادثه روایتهای متناقضی ارائه داده است. او در نخستین بازجوییهایش گفته بود:
من وقتی دیدم کسی در خانه نیست، غزاله را به خانه دعوت کردم. او وقتی به خانهمان آمد و گفت که قصد دارد برای همیشه مرا فراموش کند، خیلی عصبانی شدم، بین ما مشاجره لفظی درگرفت و وی را هل دادم، سرش به جایی خورد، سپس با میله بارفیکس نیز چند ضربه به او زدم. آنجا بود که متوجه شدم غزاله نفس نمیکشد.
اما او تا آخر پای این روایت نمیماند. داستان دوم آرمان که در دادگاه تعریف کرده بود به این شکل است: آرمان از مدرسه به خانه آمده بود که غزاله به او پیام میدهد و حالش را میپرسد و میگوید میخواهد او را ببیند. غزاله به خانه آنها میآید. آرمان و برادرش آرتین در خانه تنها هستند. آرمان، آرتین را در اتاق با ایکس باکس سرگرم میکند، چون نمیخواهد پدر و مادرش از رفت و آمد غزاله به خانهشان با خبر شود. آنها در مورد کار و مسافرت با یکدیگر صحبت میکنند و غزاله میگوید میخواهد برای ادامه تحصیل مهاجرت کند. آرمان سوئد را به او پیشنهاد میدهد و میگوید در تماسهای بعدی اطلاعات بیشتری در اختیارش قرار میدهد. آرمان غزاله را تا جلوی در خانه بدرقه میکند، اما همین که در را میبندد صدای افتادن غزاله روی پلهها را میشنود. از ترس پدر و مادرش جنازه را به داخل خانه میآورد. فرشها را کنار زده و با دست خونی میله بارفیکس را برمیدارد و به گوشهای از اتاق پرتاب میکند. بعد جسد را با یک لایه مشما میپوشاند و در چمدانی که از انباری خانه آورده بود میگذارد و آن را به نخستین سطل زباله نزدیک خانه میاندازد. بعد میآید و لکههای خون روی پلهها و داخل را میشوید.
جسد غزاله جوان هیچگاه پیدا نشد، اما با تطبیق نمونه DNA روی میله بارفیکس مشخص شد در همان محل مورد ضرب و جرح قرار گرفته است.
حالا ۶ سال از آن ماجرا میگذرد. آرمان ۲۴ ساله است و در طی این شش سال در زندان بیکار نبوده. او علاوه بر اخذ مدرک مهندسی کامپیوتر موفق شده در کنکور ارشد سالجاری در رشته مهندسی پزشکی دانشگاه تربیتمدرس پذیرفته شود.
از طرفی خانواده غزاله خواستار اجرای اشد مجازات هستند و بنابراین قرار بود پسر جوان روز چهارشنبه ۱۱ دی ماه اعدام شود، اما فعلا اجرای حکمش ۳۰ روز به تعویق افتاده است. وکیل آرمان در گفتگو با روزنامه شهروند اعلام کرده: اخیرا دو نفر از سه نفر قاضیای که رای را صادر کرده اند کتبا نسبت به صحت رای اعلام تردید کرده اند و با توجه به پیدا نشدن جسد غزاله هیچ دلیل موجهی بنابر فوت او وجود ندارد. این قضیه احتمالا بی ارتباط با تعویق رای متهم نیست.
در این چند روز سلبریتیهایی مثل پرویز پرستویی، احسان علیخانی، رامبد جوان، نگار جواهریان، رضا کیانیان، بهاره رهنما و حتی افرادی چون صادق زیباکلام با قرار دادن پستهایی در صفحات اینستاگرامیشان از خانواده مقتول تقاضا کردند از خون دخترشان بگذرند و تصمیم سخت، یعنی بخشش را بگیرند، اما مطابق انتظار، داغ دل پدر و مادر غزاله از مرگ تک دخترشان هنوز تازه است و گویی قصد بخشش ندارند.
شرایط خانواده آرمان هم، اما قابل اعتنا است. نامه خداحافظی پدر و مادر او در آستانه اجرای حکمش نشان از موقعیت پیچیده و دردناکی است که در آن قرار دارند. نامهای که این چنین پایان میابد:
«خدایا قسمت میدیم لبخند مصنوعی و تلخ آخرو موقع آخرین وداع با فرزند که تلخترین رخداد زندگی یک پدر و مادره نصیب هیچ کسی حتی بدترین بندگانت نکن….
آرمانی منتظر ما باش… زود میام پیشت...»
سرانجام آرمان هنوز در هالهای از ابهام قرار دارد.